به گزارش وبلاگستان مشرق، امید حسینی در وبلاگ آهستان نوشت: اگر به گفتهها و نوشتههای این آدمها در رسانهها و سایتهای مختلف اپوزیسیون نگاه کنیم، میبینیم که جنس این تحلیلها دقیقا مشابه اظهارات مسئولین غربی علیه ایران است. در مسالهی هستهای، همان اتهامات و همان ادعاهای ضدایرانی را تکرار میکنند: ایران در حال ساخت بمب اتم است! در قضیه فلسطین هم همینطور: ایران از گروههای تروریستی حمایت میکند! و یا مثلا در قضیه تحریمها، حاضر نیستند حتی به اندازه سر سوزنی هم آمریکا و اروپا را مقصر بدانند و از آنها بپرسند که تحریم ایران به کدامین گناه؟ در عوض خیلی راحت و بدون کمترین درنگی، ایران را متهم میکنند که با غرب درافتاده و شفاف سازی نمیکند و …
این وطن پرستان خیالی که همیشه جمهوری اسلامی را عامل تنش و مانع تعامل و گفتوگو و مذاکره با غرب میدانند، ماجرای مصدق را چطور توجیه میکنند؟ آیا مصدق هم نخستوزیر جمهوری اسلامی و سرباز ولایت فقیه بود؟ مصدق هم حامی لبنان و فلسطین و عراق و سوریه بود؟ مصدق هم دغدغه حکومت دینی و شیعی را داشت؟ مصدق هم دنبال بمب اتم بود؟ مصدق هم از گروههای تروریستی دنیا حمایت میکرد؟ مصدق هم امنیت ملی آمریکا و اسرائیل را به خطر انداخته بود؟ مصدق هم موشک و سلاح در اختیار حماس و حزبالله قرار میداد؟ مصدق هم بخاطر این قبیل مسائل، تحریم شد و دولتش با کودتا سرنگون شد؟ گناه مصدق چه بود؟ جز مقاومت در برابر حرف زور؟
این مدعیان وطنپرستی، کاش لااقل وطنپرستی را از دکتر مصدق یاد میگرفتند. مصدق بهای مقاومت و ایستادگی در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، تسلیم فشارها نشدن و زیر بار مذاکرات دروغین نرفتن را پرداخت. البته برخی تحلیلگران معتقدند که مصدق میتوانست در مذاکرات به نحو بهتری عمل کند. با این حال بسیاری هم عقیده دارند که هیچ یک از مذاکرات و پیشنهادات، اصل ملی شدن صنعت نفت و حقوق ملت ایران را تامین نمیکرد.
نکته اینجاست که گاهی با یک تغییر لحن ظاهری و بدون کوتاه آمدن از اصول میشود مذاکره کرد و مشکلات را هم حل نمود؛ اما وقتی طرف مقابل به چیزی جز کوتاه آمدن از آرمانها و اصول و حقوق و هویت ملی تو رضایت نمیدهد، تکلیف چیست؟
مشکل مصدق هم در مذاکرات و رد پیشنهادات همین بود. خود مصدق برای رد هر کدام از آن پیشنهادها، دلائلی منطقی ارائه کرده است. مثلا وی در خصوص علت مخالفت با طرح بانک جهانی گفته است: «چون شرط اصلی حل مساله نفت از طرف بانک جهانی، یکی اداره نمودن معادن از طرف دولت ایران و شرکت نفت مشترکا بود و از طرف دیگر این بود که کارشناسان انگلیسی که به خلع ید از ایران رفته بودند به ایران برگردند؛ بدین خاطر پیشنهاد بانک جهانی نمیتوانست مورد تایید قرار بگیرد»
به هرحال فعلا بحث ما این نیست که آیا مصدق در مذاکراتش اشتباه کرد یا نکرد؛ بحث اصلی این است که او تنها بخاطر پافشاری بر حقوق مردم سرنگون شد. توسط همین آمریکا و انگلیس دوستداشتنی و طرفدار حقوق بشر و آزادی و دموکراسی. با انواع و اقسام توطئه و تحریم و فشار و جنگ روانی و در نهایت کودتا.
البته ناراحتی انگلیس فقط بخاطر از دست دادن ذخایر نفتی ایرانی نبود؛ آنها بیشتر از بیداری مردم، حس غرور و مقاومت ملی و تضعیف موقعیت خودشان نگران بودند. برای انگلیسیها از دست دادن شرکت نفت و تسلیم شدن در برابر خواستههای ایرانیان، یک مساله حیثیتی به شمار میآمد. اکثریت سیاستمداران انگلیسی و مشاوران سیاسی دولت انگلیس حاضر به پذیرش حق حاکمیت ایران نبودند و دکتر مصدق را به عنوان مظهر آرمانهای ملی ایرانیان به رسمیت نمیشناختند. تاسیسات نفتی جنوب نشانهی حضور و پرستیژ انگلستان در منطقه به شمار میرفت. بنابراین برای انگلیسیها تخلیه خوزستان بدترین نوع شکست بعد از استقلال هند و برای موقعیت آنها در خاورمیانه فاجعه آمیز بود. به عقیده آنها، فقط یک نفر مسئول این وضع بود: دکتر مصدق. پس مصدق و ایرانیانی که از او حمایت میکردند باید بخاطر جسارتشان در ملی کردن و مصادره اموال انگلیسیها تنبیه میشدند!
همان زمان وزیر دفاع وقت انگلیس که به شدت طرفدار حمله و اشغال نظامی آبادان بود، گفته بود: «اقدام نظامی ضرورت دارد ولو آنکه فقط به منظور حفظ حیثیت انگلیس در خاورمیانه باشد! اگر اجازه دهیم ایران قضیه ملی شدن صنعت نفت را پیش ببرد، دیگران هم تشویق میشوند و اقدام بعدی ممکن است ملی کردن کانال سوئز باشد. ما باید آماده باشیم تا نشان دهیم که نمیتوان مدام دممان را به بازی گرفت!» (تحولات سیاسی اجتماعی ایران ۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ نوشته مجتبی مقصودی)
اینها واقعیاتی است که هرگز فراموش نمیشود. همه این دشمنیها بخاطر این بود که مردم ایران فقط حقوق طبیعیشان را طلب میکردند. دکتر مصدق در پیامی رادیویی در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۳۰ ضمن اعلام خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران، درباره تاثیر این نهضت در استقلال کشور خطاب به مردم ایران گفته بود:
«امروز روزی است که ما ایرانیان میتوانیم صفحه جدید و مقدسی در حیات سیاسی اجتماعی خود باز کنیم و پس از ۵۰ سال سلطه انگلستان دوره نوینی را در برابر جهانیان و نسل آینده آغاز کنیم. رشد و نبوغ سیاسی شما مردم ایران امروز را مبدا تحول و نهضت اصلاحی آینده قرار میدهد. من تردید ندارم که شما هموطنان عزیزم آن طریق را انتخاب خواهید کرد که با شرافت ایرانیت و غرور ملی و احساسات وطنی مطابقت دارد، باید یکبار دیگر به دنیایی که چشم دقت به سوی ما دوخته است نشان دهیم که لیاقت حفظ مواریث گرانبها و پرعظمت نیاکان خود را داریم و میخواهیم کاملا آزاد و فارغ از تحریکات و دسایس این و آن زندگانی قرین عزت و احترام و سربلندی را در پیش گیریم. آوازه همت و عزم خلل ناپذیر شما در گسستن زنجیرهای استعمار اقتصادی به گوش جهانیان رسیده است و خواهد رسید و همه خواهند دانست که روح ایرانی از ماورای تاریخ کهن چندین هزارسالهاش از نو درخشیدن گرفته و روزهای زبونی و ضعف و ناتوانی خویش را اینک پشت سر گذاشته است. هیچ چیز جز اراده آهنین شما نمیتوانست این زنجیرهای جان فرسا و گران را از میان بردارد»
مصدق قبل از حضور در دادگاه لاهه هم در پیامی رادیویی گفته بود: «محاصره اقتصادی، جلوگیری از فروش متاع موجود، تحریکات در داخله، کارشکنی در خارجه، تهدید خریداران نفت، اغوای همسایگان و مجاورین علیه ما، دسایس در بحرین و جزایر خلیج فارس، تعطیل ارتباطات تجارتی، توقیف امتعه و اشیایی که باید به ما تحویل دهند و اقدامات دیگر از این قبیل، اینها مسائل و مشکلاتی است که بعد از منتفی شدن شکایات انگلستان در شورای امنیت به ملت ایران تحمیل شده است. تمام این فعالیتها و فشارها به خاطر این است که مرا از پیشرفت منویات ملی مایوس و ناامید نموده، به مطامع و منافع خود دست یابند ولی به لاهه میروم تا بار دیگر صدای مظلومانه و به حق ملت ایران را به جهانیان برسانم»
حال آن وطنپرستانی که همیشه جمهوری اسلامی را عامل تنش میدانند، مقاومت مصدق را چطور توجیه میکنند؟ اگر مقاومت مصدق اشتباه بود، خوب مرد و مردانه او را هم بخاطر خیانتهایش محکوم کنید! اگر خوب بود کاش لااقل به مرام او پایبند باشید. آخر چرا همیشه اهل نق زدن و غر زدن هستید؟ انتظار زیادی است که یک بار، فقط یک بار طرف کشورتان باشید؟
لینک های مرتبط